سیاست تجاری «اول آمریکا» نیز نتیجه‌ای معکوس داشت

استراتژی تضعیف شده آمریکا در مقابل چین | شی‌جین‌پینگ از پس ترامپ برمی‌آید

سرویس: اخبار سیاسی کدخبر: ۷۵۳۱۹۳
اقتصادنیوز: دولت ترامپ فاقد استراتژی منسجم در قبال چین است. تصمیمات اقتصادی، امنیتی و دیپلماتیک در جزایر جداگانه و بدون هماهنگی و دوراندیشی اتخاذ می‌شوند. این امر توان دولت را برای ایجاد توازن، استفاده از هم‌افزایی‌ها و پیش‌بینی پیامدهای ثانویه محدود می‌کند.
 استراتژی تضعیف شده آمریکا در مقابل چین | شی‌جین‌پینگ از پس ترامپ برمی‌آید

به گزارش اقتصادنیوز، هشتاد سال پیش، ژنرال جرج سی. مارشال، فرمانده ارتش پیروز ایالات متحده، ماموریت تازه‌ای پیدا کرد. مارشال مامور شد سیاست آمریکا در قبال چین را برای آنچه رئیس‌جمهور ترومن «این عصر تازه و ناشناخته پیشِ رو» می‌نامید، پایه‌گذاری کند.

اولویت ترومن پایان دادن به جنگ داخلی چین بود؛ جنگی که بیش از بیست سال ادامه داشت. او کمک‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی هدفمندی را برای رسیدن به صلح میان نیروهای کمونیست و ملی‌گرا پیشنهاد کرد. دستورالعمل‌ها روشن بود، اما نماینده ویژه موفق نشد.

الیزابت اکونومی در اندیشکده فریدام فرکوئنسی نوشت: در دهه‌های بعد، رؤسای‌جمهور بعدی آمریکا، گرچه رویکردهای متفاوتی داشتند، اما همگی استراتژی مشخصی برای نحوه تعامل با چین ارائه کردند که از سیاست مهار تا تعامل را پوشش می‌داد.

سیاست عجیب دولت ترامپ در قبال شی

سیاست آمریکا در قبال چین در دوره دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ به‌راحتی قابل توضیح نیست. ترامپ رهبر چین، شی جین‌پینگ را به توطئه با روسیه و کره شمالی علیه آمریکا متهم کرده، در عین حال گفته است «رابطه بسیار خوبی» با او دارد. او ویزای دانشجویان چینی را لغو کرد، اما بعد خواستار صدور ۶۰۰ هزار ویزای جدید برای دانشجویان چینی شد. دولتش صادرات تراشه‌های هوش مصنوعی پیشرفته به چین را ممنوع، ولی چهار ماه بعد این محدودیت را لغو کرد.

آمریکا و چین

برخلاف دولت‌های پیشین و حتی دولت نخست خود ترامپ، اکنون هیچ استراتژی منسجم و شفافی در قبال چین وجود ندارد. سیاست چین عملا به محصول جانبی شعار «اول آمریکا» تبدیل شده است. اما این شعار وقتی در مورد چین به کار می‌رود، اهدافی متناقض ایجاد می‌کند.

کاهش تعهدات جهانی آمریکا و جنگ تعرفه‌ای فراگیر، دست چین را قوی‌تر کرده است؛ در حالی که برنامه‌هایی که باید قدرت آمریکا را تقویت کنند، مثل برتری فناوری و امنیت در منطقه هند و اقیانوس آرام قربانی اولویت‌های «اول آمریکا» شده‌اند؛ اولویت‌هایی که خواستار کاهش نقش دولت و همکاری با متحدان‌اند. در غیاب چارچوبی روشن برای مدیریت روابط با چین، سیاست «اول آمریکا» سیاست خارجی ایالات متحده را در جهت‌های متضاد می‌کشد، اولویت‌گذاری و تأمین منابع را دشوار می‌کند و در نهایت منافع راهبردی بلندمدت آمریکا را تضعیف می‌سازد.

خداحافظ هژمون

ویژگی تعیین‌کننده سیاست خارجی «اول آمریکا» ترامپ، نگاه محدودش به رهبری ایالات متحده است. دولت‌های قبلی آمریکا را «هژمون سخاوتمند» می‌دانستند. کشوری که با نفع‌طلبی روشن‌بینانه، نظم جهانی را ایجاد و حفظ می‌کرد و در مقابل، منافع فراوانی می‌برد.

اما ترامپ برعکس، اتحادها و نهادهای بین‌المللی را هزینه‌بر و بی‌فایده می‌داند. او ایالات متحده را از توافق پاریس، یونسکو و سازمان جهانی بهداشت خارج کرد. همچنین آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا (USAID) را تعطیل کرد و وزارت خارجه را که دو نهاد کلیدی برای نفوذ جهانی آمریکا بودند، تضعیف کرد.

این اقدامات به چین اجازه داد خود را به‌عنوان قدرتی قابل‌اعتمادتر معرفی کند و منافع سیاسی و اقتصادی‌اش را از طریق ابتکاراتی چون کمربند و جاده، نفوذ بیشتر در سازمان ملل و رهبری در نهادهایی چون بریکس و سازمان همکاری شانگهای (SCO) گسترش دهد.

در نشست سازمان همکاری شانگهای در سپتامبر ۲۰۲۵، شی جین‌پینگ مجموعه‌ای از طرح‌های همکاری در زمینه سرمایه‌گذاری فناوری را پیشنهاد کرد . این همکاری‌ها در حوزه‌هایی چون هوش مصنوعی، انرژی پاک و اقتصاد دیجیتال درست در زمانه‌ای که آمریکا دیگر با متحدانش برای پیشبرد دستور کار جهانی در این زمینه‌ها همکاری نمی‌کند، مورد توجه قرار گرفت.

فروپاشی ایدئولوژی و ارزش‌ها

نگاه محدود ترامپ به رهبری جهانی، شامل رد سیاست خارجی مبتنی بر ایدئولوژی نیز می‌شود. دولت او آژانس رسانه‌های جهانی آمریکا (که نهاد مادر صدای آمریکا و رادیو آزاد آسیا است) را منحل کرد. نهادهایی که دسترسی شهروندان چینی به اخبار مستقل را فراهم می‌کردند.

وزارت خارجه بودجه برنامه‌های دموکراسی و حقوق بشر را به‌شدت کاهش داد و به دستور کاخ سفید، گزارش‌دهی درباره محدودیت آزادی تجمع، انتخابات ناعادلانه و آزار سازمان‌های مدنی را متوقف کرد. اقداماتی که تنها به سود چین و دیگر دولت‌های اقتدارگرا تمام شد.

خروج آمریکا از شورای حقوق بشر سازمان ملل نیز پیامی روشن داشت: واشنگتن دیگر قصد ندارد در عرصه ارزش‌های سیاسی یا الگوهای حکمرانی با پکن رقابت کند.

فناوری و قدرت‌های دیگر

سیاست تجاری «اول آمریکا» نیز نتیجه‌ای معکوس داشت. رویکرد یکسان دولت ترامپ یعنی وضع تعرفه‌ها و تهدید کشورها به قطع دسترسی به بازار آمریکا، در برابر چین شکست خورد.

دولت ترامپ قدرت نفوذ خود و میزان آمادگی شی جین‌پینگ برای عقب‌نشینی در برابر فشار آمریکا را اشتباه محاسبه کرد. از زمان دوره اول ترامپ، چین وابستگی خود را در بخش‌های کلیدی چون کشاورزی، انرژی و فناوری کاهش داده است. سهم آمریکا از تجارت چین از حدود ۱۶ درصد در سال ۲۰۱۶ به ۱۰ درصد در سال ۲۰۲۳ رسیده است.

در عین حال، آمریکا همچنان به‌شدت به چین وابسته است؛ به‌ویژه برای عناصر خاکی کمیاب که برای صنایع فناوری و دفاع حیاتی‌اند. وقتی چین صادرات چند عنصر خاکی کمیاب را محدود کرد، کاخ سفید فورا عقب‌نشینی کرد؛ محدودیت‌ها را از صادرات فناوری برداشت، رئیس‌جمهور تایوان را از سفر عبوری به آمریکا بازداشت، و چین را به‌خاطر خرید نفت روسیه تنبیه نکرد. این در حالی بود که همزمان هند، شریک امنیتی نزدیکش، را برای همین کار تحریم کرد.

شکست در استراتژی فناوری

دولت ترامپ برنامه‌ای برای پیشتازی در فناوری و هوش مصنوعی داشت که می‌توانست آمریکا را در برابر چین قدرتمند کند. در برنامه اقدام هوش مصنوعی کاخ سفید، چین به‌عنوان رقیب فناوری آمریکا معرفی شده بود و بر لزوم مقابله با آن تأکید می‌شد.

دیوید ساکس، مقام ارشد فناوری دولت، گفته بود: «باید نسبت به چین همیشه بدبین بمانیم... نمی‌خواهیم چین به ما برسد.»

اما ترامپ خودش با لغو محدودیت‌های صادراتی‌اش، این استراتژی را تضعیف کرد و واکنش تند جامعه امنیت ملی را برانگیخت. علاوه بر آن، دولتش سیاست‌هایی را دنبال کرد که پایه‌های رقابت‌پذیری فناوری آمریکا را از بین می‌برد: پیشنهاد کاهش بودجه بنیاد ملی علوم، ناسا، وزارت انرژی و مؤسسات ملی سلامت تا ۵۶ درصد، مسدود کردن ۱۱ میلیارد دلار بودجه پژوهش دانشگاهی، و افزایش هزینه استخدام متخصصان خارجی.

امنیت در هند و اقیانوس آرام

از نظر امنیتی، دولت ترامپ منطقه هند و اقیانوس آرام را پس از مرزهای جنوبی، دومین اولویت ملی اعلام کرده است. در گفت‌وگوی شانگری-لا در مه ۲۰۲۵، وزیر جنگ، پیت هگستث، هشدار داد که چین در پی تبدیل شدن به قدرت هژمونیک در آسیا است و هرگونه تلاش برای تغییر وضعیت موجود در دریای جنوبی چین یا زنجیره جزایر نخست غیرقابل‌قبول است.

تهدید به خروج از پیمان زیردریایی هسته‌ای AUKUS نیز تردیدها درباره پایبندی آمریکا به امنیت منطقه را افزایش داده است.

هشدار پنتاگون به شرکای دفاعی اروپایی برای دوری از منطقه هند و اقیانوس آرام نیز اشتباهی راهبردی بود که تنها هزینه حفظ امنیت منطقه را برای خود واشنگتن افزایش می‌دهد.

آمریکا و چین

جست‌وجوی انسجام

با وجود لحن تند دولت ترامپ در قبال چین، سیاست اول آمریکا در عمل به تقویت چین و تضعیف جایگاه جهانی آمریکا منجر شده است. خروج از نهادهای بین‌المللی، فضا را برای نفوذ بیشتر چین و تعیین قواعد بازی توسط آن باز می‌کند. جنگ تعرفه‌ها بیش از آنکه به چین آسیب بزند، متحدان آمریکا را تضعیف کرده و اعتبار اقتصادی آمریکا را زیر سؤال برده است. نادیده گرفتن دموکراسی نیز یکی از مهم‌ترین مزیت‌های رقابتی آمریکا را نابود می‌کند.

بدتر از همه، دولت ترامپ فاقد استراتژی منسجم در قبال چین است. تصمیمات اقتصادی، امنیتی و دیپلماتیک در جزایر جداگانه و بدون هماهنگی و دوراندیشی اتخاذ می‌شوند. این امر توان دولت را برای ایجاد توازن، استفاده از هم‌افزایی‌ها و پیش‌بینی پیامدهای ثانویه محدود می‌کند.

تضعیف نهادهای دیپلماتیک و برنامه‌های ترویج دموکراسی، نه‌تنها توان آمریکا برای مقابله با الگوی سیاسی چین را از بین می‌برد، بلکه مانع گسترش فناوری و نفوذ جهانی آمریکا می‌شود.

سبک معامله‌گرانه ترامپ نیز با برنامه‌ریزی بلندمدت چین هم‌خوانی ندارد. در تلاش برای دستیابی به توافق تجاری، ترامپ اولویت‌های امنیتی و فناوری کشور خود را قربانی کرد: به شرکت‌های چینی اجازه داد به تراشه‌ها و نرم‌افزارهای طراحی تراشه‌های تحت کنترل صادرات دست یابند، چین را بابت خرید نفت روسیه مجازات نکرد، و تایوان، شریک نزدیکش را نادیده گرفت، بدون اینکه امتیازی متقابل بگیرد.

حتی ابتکارات امیدبخشی چون سرمایه‌گذاری در استخراج عناصر کمیاب، همچنان پراکنده و بی‌ارتباط با طرحی کلان باقی مانده‌اند.

در نهایت، هرچند رویکرد اول آمریکا ترامپ ممکن است پیروزی‌های تاکتیکی کوتاه‌مدتی به همراه داشته باشد، اما ماهیت رقابت قدرت‌های بزرگ در قرن بیست‌و‌یکم را به‌درستی درک نمی‌کند.

توانایی آمریکا برای پیشی گرفتن از چین نیازمند چشم‌اندازی روشن، استراتژی منسجم، و آمادگی برای سرمایه‌گذاری انسانی و مالی در راستای منافع بلندمدت است و نه منافع کوتاه‌مدت. نفوذ نیز تنها از راه تعامل مستمر و ارائه تصویری الهام‌بخش از شکوفایی و جامعه مشترک حاصل می‌شود.در عمل، اول آمریکا یعنی آمریکا تنها و آمریکای تنها نمی‌تواند پیروز شود.

ارسال نظر

پربازدیدترین‌ها
کارگزاری مفید