سیاستگذاران مسکن و آب باید ادغام شوند

تاراج «آب» با تراکم‌فروشی | ساخت‌وساز در تهران چطور باعث «ورشکستگی آبی پایتخت» شد؟

سرویس: اخبار مسکن و شهری کدخبر: ۷۵۰۹۲۰
اقتصادنیوز: بحران آب در ایران بیش از آنکه صرفا ناشی از کم‌بارشی یا تغییرات اقلیمی باشد، یک «بحران حکمرانی» است. اختلال در چرخه تامین، مصرف و توزیع آب ناشی از ضعف در فرآیندهای تصمیم‌گیری، فقدان نگاه پیوسته میان منابع آب و کاربری زمین و جزیره‌ای عمل‌کردن نهادهاست.
تاراج «آب» با تراکم‌فروشی | ساخت‌وساز در تهران چطور باعث «ورشکستگی آبی پایتخت» شد؟

به گزارش اقتصادنیوز، در حالی‌که تهران با کاهش بی‌سابقه ذخایر آب زیرزمینی مواجه است، ریشه بحران بیش از آنکه در کم‌بارشی باشد، در گسست میان سیاست‌های زمین و آب نهفته است. توسعه شهری بدون محاسبه ظرفیت آبی، تراکم‌فروشی و گسترش سکونت در حریم آبخوان‌ها، منابع حیاتی دشت تهران–کرج را به مرز فروپاشی رسانده است؛ تا آنجا که تنها ۲۷ درصد از حجم قابل برداشت این آبخوان باقی مانده است.

صدیقه نژادقربان در روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: در نشست تخصصی «حکمرانی آب در شهرها» که از سوی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی برگزار شد، کارشناسان معتقدند استمرار این روند، نتیجه فقدان حکمرانی یکپارچه میان نهادهای متولی زمین، مسکن و آب است؛ ضعفی که اکنون تاوان آن را پایتخت با «ورشکستگی آبی» می‌پردازد. بارگذاری جمعیتی و توسعه صنایع در مجموعه شهری تهران و البرز بدون در نظر گرفتن ظرفیت اکولوژیک منابع آب انجام شده و نبود هماهنگی میان نهادهای متولی، چرخه حکمرانی آب را مختل کرده است. وضعیتی که تنها با استقرار نظام مدیریت یکپارچه حوضه‌های آبریز و ادغام سیاستگذاری مسکن و آب اصلاح خواهد شد.

ورشکستگی حکمرانی آب؟

ابراهیم زرگر مرندی، عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی، بحران آبی را ناشی از بحران در حکمرانی می‌داند که به عقیده او اصلاح ساختار حکمرانی تنها با ایجاد یک مدیریت یکپارچه در حوضه‌های آبریز سدهای تامین کننده آب شرب تهران و تغییراتی در سیاست‌های مربوط به کاربری زمین امکان‌پذیر است. زرگر اصلاح حکمروایی آب را اینگونه تشریح کرد:

بحران آب در ایران بیش از آنکه صرفا ناشی از کم‌بارشی یا تغییرات اقلیمی باشد، یک «بحران حکمرانی» است. اختلال در چرخه تامین، مصرف و توزیع آب ناشی از ضعف در فرآیندهای تصمیم‌گیری، فقدان نگاه پیوسته میان منابع آب و کاربری زمین و جزیره‌ای عمل‌کردن نهادهاست. در دهه‌های اخیر، سیاست‌ها و برنامه‌های بخشی با اهداف محدود – ازجمله در حوزه گردشگری یا مسکن – بدون توجه به ظرفیت‌های اکولوژیک و منابع آب، موجب فشار مضاعف بر محیط‌زیست شده‌اند. در واقع، برنامه‌ریزی تک‌بعدی و نگاه فنی و انتقال‌محور، ورشکستگی در چرخه آب را تشدید کرده است؛ در حالی‌که راه‌حل باید از اصلاح ساختار حکمرانی آغاز شود، نه صرفا از پروژه‌های مهندسی.

برای مقابله با این بحران، باید ساختار حکمرانی از بالا شکل گیرد و دولت سکانداری کند، سپس با توانمندسازی و ایجاد ظرفیت، ساختار حکمرانی شایسته ایجاد شود. در سال ۱۳۹۴ شورای عالی امنیت ملی مصوبه‌ای درباره اقدامات لازم برای جلوگیری از آلودگی منابع آب شرب تهران تصویب کرد که پنج حوضه آبریز تهران (ماملو، لار، لتیان، کرج و طالقان) را هدف قرار داد. بند ۱۳ این مصوبه وزارت راه و شهرسازی را مکلف کرد تا طرح ساماندهی فضایی و عملکردی حوضه‌های آبریز سدهای تامین‌کننده آب شرب تهران را تهیه کند. این طرح در دو مرحله انجام شد و بستری برای سکانداری و اتصال بخش‌های مختلف ایجاد کرد.

در این طرح، پنج حوضه آبریز اصلی که ۴۱ درصد مساحت استان‌های تهران و البرز را دربرمی‌گیرند، مورد بررسی قرار گرفتند. این مناطق در عین حال که حساس‌ترین پهنه‌های اکولوژیک کشورند، بیشترین تهدید را از ناحیه ساخت‌وسازهای غیرمجاز، ویلاسازی و تغییر کاربری اراضی تجربه کرده‌اند. در این میان، نوع دوم سکونت غیررسمی، شامل حضور اغنیا در اراضی طبیعی، موجب تصرف زمین‌های حساس و تهدید منابع آب شده است. مصوبه سال ۱۴۰۰ شورای عالی شهرسازی و معماری ایران، طراحی و استقرار نظام مدیریت یکپارچه حوضه‌های آبریز را به‌صورت فرابخشی و با رعایت اجتناب از ساختارهای جدید و تحمیل بار مالی، استفاده حداکثری از ظرفیت‌های قانونی موجود، مشارکت حداکثری ذی‌نفعان و مدیریت تعارض منابع و مسوولیت‌ها تعیین کرد. همچنین تضمین انطباق عملکرد دستگاه‌های مسؤول در بررسی، تصویب و اجرای طرح‌ها و پروژه‌ها و صدور مجوزهای ساخت‌وساز مورد تاکید قرار گرفت.

تعارض میان مدیریت آب و کاربری زمین

به گفته زرگر، مدیریت کاربری زمین و آب به‌صورت زنجیره‌ای به یکدیگر مرتبط هستند و تغییرات در کاربری زمین مستقیما بر منابع آب تاثیر می‌گذارد. بررسی نهادهای دخیل نشان داد دو دسته اصلی وجود دارند: نهادهای سیاستگذار راهبردی در سطح ملی و نهادهای اجرایی بخشی در سطح منطقه‌ای و محلی. حوضه‌های آبریز باید به‌عنوان یک کل یکپارچه دیده شوند و مشارکت نهادهای مدنی و بخش‌های غیردولتی تقویت شود. شبکه ذی‌نفعان و ذی‌نفوذان شناسایی و قوانین و مقررات مربوط به حکمرانی آب مورد بازنگری قرار گرفتند.

محور اصلی بحران تعدد نهادهای تصمیم‌گیر و نبود سازوکار الزام‌آور قانونی است که این وضعیت باعث تعارض میان اهداف توسعه‌ای و محیط‌زیستی و ضعف در نظارت و مشارکت محلی شده است. نهادهای مختلف نقش‌های متفاوتی در آلودگی آب و تغییر کاربری زمین دارند. شهرداری به دلیل ضعف نیروی انسانی و تعارض منافع، نظارت ناکافی بر توسعه شهری و راه‌ها دارد که موجب زمین‌خواری، تغییر کاربری اراضی کشاورزی و باغات، حضور نوع دوم سکونت غیررسمی (اغنیا) و ورود آلاینده‌ها به منابع آب می‌شود. بخشداری‌ها و دهیاری‌ها مدیریت ضعیف زباله، فاضلاب و ساخت‌وساز غیرمجاز را برعهده دارند و صنایع و شهرک‌های صنعتی بدون رعایت ضوابط محیط زیستی تغییر کاربری اراضی و ورود آلاینده‌های شیمیایی به منابع آب را تشدید می‌کنند. عوامل اصلی آلودگی شامل تکثر نهادی ناهمگون، نبود سازوکارهای الزام‌آور قانونی، تعارض منافع توسعه و محیط‌زیست، ضعف نظارت و مشارکت محلی و عدم توجه به مدیریت یکپارچه حوضه‌های آبریز است. پیامد این وضعیت «کاهش کیفیت آب، تهدید سلامت عمومی و بی‌اعتمادی اجتماعی نسبت به نهادهای حاکمیتی» بوده است. راه برون‌رفت از این چرخه، حرکت از وضعیت نهادی متفرق به محیط نهادی یکپارچه است.

77 copy

در نظام پیشنهادی، سه سطح تصمیم‌گیری (ملی، منطقه‌ای و محلی) باید در یک شبکه هماهنگ با پلتفرم داده‌ای مشترک عمل کنند تا شفافیت، پاسخ‌گویی و مشارکت ذی‌نفعان تضمین شود. در سطح ملی، چهار شورای‌عالی یعنی آمایش سرزمین، معماری و شهرسازی، آب و محیط‌زیست باید در قالب یک کمیسیون مشترک تحت راهبری سازمان برنامه‌وبودجه همکاری کنند تا از تکرار تصمیمات موازی جلوگیری شود. این کمیسیون جدید نهاد تازه‌ای نخواهد بود بلکه سازوکاری هماهنگ‌کننده است تا تکثر نهادی را کاهش دهد و ارتباط میان سیاستگذاری، بودجه‌گذاری و نظارت برقرار شود. در سطح استانی، لازم است ستاد پیشگیری از تغییر کاربری غیرمجاز و تصرف اراضی – ذیل نظر استانداری – با نقش فعال‌تر و اتصال به سامانه ملی پایش، تقویت شود. همچنین قوه قضائیه باید از طریق سازوکار «ترک فعل»، اجرای مصوبات را پیگیری کند. مدیریت آب نمی‌تواند جدا از مدیریت زمین و توسعه شهری باشد.

هرگونه برنامه‌ریزی در حوضه‌های آبریز باید بر پایه هم‌پیوندی میان منابع آب، الگوهای کاربری زمین و فعالیت‌های انسانی شکل گیرد. نظام مدیریت یکپارچه حوضه‌های آبریز در واقع ظرف حکمرانی آب است؛ ابزاری که اگر به‌درستی استقرار یابد، می‌تواند از پراکندگی تصمیمات و تکرار بحران‌ها در تهران و سایر کلان‌شهرها جلوگیری کند.

سکوت شهرسازان در حفظ پهنه آبی تهران

سید اویس ترابی، رئیس اندیشکده زیست‌پذیری شهری نیز در این نشست به موضوع «عاملیت شهرسازی در حکمرانی آب» پرداخت که در آن سکوت شهرسازان در توسعه شهری مبتنی بر طرح‌ تفصیلی،‌هادی و... با تمرکز صرف بر کالبد و فرم شهری را عامل اصلی ناکارآمدی در حکمرانی آب مطرح کرد و به عقیده او زیرساخت سبز-آبی در نظام توسعه شهری تهران و ظرفیت برد آبی در سیاستگذاری‌ها مغفول مانده است. تحلیل ترابی در رابطه با عاملیت شهرسازی در حکمرانی آبی به شرح زیر است:

مدیریت شهری در تهران طی بیش از ۱۵ سال گذشته با زنجیره‌ای از مسائل مرتبط با کیفیت زندگی و زیست‌پذیری مواجه بوده است. این مسائل شامل ظرفیت برد شهر، شاخص‌های کیفیت محیطی، فرونشست، نفوذپذیری خاک، جریان هوا، مدیریت پسماند، آب اضطراری، مدیریت تشعشع امواج، رواناب و فاضلاب غیرمتمرکز، مورفولوژی شهری، مدیریت بحران، ساخت سبز-آبی و ارتباط حوضه‌های آبریز با شهر هستند. تمامی این مؤلفه‌ها، ابعاد مختلف کاهش کیفیت زندگی در تهران را شکل می‌دهند و بررسی و اقدام در آنها ضروری است. ظرفیت برد آبی شهر، زیرساخت سبز-آبی، برنامه‌ریزی سه‌بعدی، بازچرخانی آب و مدیریت غیرمتمرکز رواناب شهری، محورهای اصلی تحلیل حکمرانی آب شهری به‌شمار می‌روند.

مطالعه اسناد بالادستی توسعه شهری در شهرهای مختلف نشان می‌دهد که موضوع زیست‌پذیری همواره مغفول مانده است. در تهران، طرح‌های جامع و تفصیلی، با وجود تمرکز بر کالبد و فرم شهر، به شاخص‌های زیست‌پذیری توجهی نکرده‌اند. در ارومیه، اسناد توسعه بیشتر به ساختار کالبدی پرداخته و زیست‌پذیری شهری در آن کمرنگ است. در چالوس در طرح تفصیلی شهر هیچ پهنه‌ای برای رودخانه اصلی اختصاص نیافته است، با وجود آنکه رودخانه نقش کلیدی در زیست‌محیط و خاطره جمعی شهروندان دارد و در زنجان، مشابه دیگر شهرها، اسناد توسعه بر فرم و کالبد شهری تمرکز داشته و زیست‌پذیری شهری نادیده گرفته شده است.

این بررسی‌ها نشان می‌دهد که سکوت اسناد شهرسازی در موضوعات زیست‌محیطی و حکمرانی آب، باعث کاهش کیفیت زندگی و تهدید منابع طبیعی شده است. حکمرانی آب شهری ایران ناکارآمد است و یکی از دلایل آن سکوت شهرسازی در حوزه تاثیر و نفوذش است؛ سکوتی که ممکن است ناشی از سهل‌انگاری یا جهل مرکب باشد. به عنوان نمونه، در دشت تهران-کرج ظرفیت برد بارگذاری جمعیتی با توجه به منابع آبی محدود است، اما اسناد شهرسازی هیچ اشاره‌ای به این محدودیت نکرده‌اند. بارگذاری جمعیتی شهر بر اساس زاد و ولد، مهاجرت و مرگ و میر تعیین شده و بدون توجه به ظرفیت منابع آبی، خدمات ارائه شده‌اند. در تمامی شهرهای کشور، ظرفیت برد آبی مسکونی، خدماتی و کشاورزی باید مشخص شود و بر اساس آن تصمیم‌گیری شود. متخصصان باید آگاهی لازم را به جامعه حکمرانان منتقل کنند تا تصمیمات مبتنی بر منابع واقعی اتخاذ شود. یکی از مهم‌ترین معیارهای تعیین ظرفیت برد، ظرفیت منابع آبی است. اقلیم نیمه‌خشک ایران، اهمیت آب را در تصمیمات شهرسازی و بارگذاری جمعیتی دوچندان می‌کند.

طرح‌های توسعه شهری شامل طرح جامع،‌هادی و تفصیلی باید بر اساس ظرفیت برد آب طراحی شوند. نمونه موفق این رویکرد در استرالیا قابل مشاهده است، جایی که ظرفیت مهاجرت هر استان بر اساس ظرفیت منابع آب تعیین و ثبت شده است و فرمانداران و استانداران بر اساس آن تصمیم می‌گیرند. در مجموعه شهری (کلان‌شهر) تهران با بیش از ۷۰۰ کیلومتر گستردگی، بارگذاری‌های مسکونی وسیعی از کرج، نظرآباد تا رباط‌کریم، پرند و آبسرد بدون توجه به ظرفیت برد منابع آب انجام شده است. منابع آب این کلان‌شهر از پنج سد (ماملو، لتیان، لار، امیرکبیر، طالقان) و آبخوان دشت تهران-کرج تامین می‌شود. طی ۳۰ سال گذشته، حدود ۷۰ درصد منابع آب از سدهای پنج‌گانه و ۳۰ درصد از آبخوان‌ها تامین می‌شد. کاهش بارندگی طی سال‌های اخیر، فشار بر آبخوان‌ها را افزایش داده است.

در سال ۱۳۹۷، کسری بیلان آبخوان تهران-کرج حدود ۵۱‌میلیون مترمکعب بود و اکنون این کسری به ۷۰ تا ۸۰ درصد رسیده است. حجم استاتیک آبخوان دشت تهران-کرج (حجم آب غیرقابل برداشت که در مقابل حجم دینامیک یعنی قابل برداشت قرار دارد) حدود ۵.۵‌میلیارد مترمکعب است و تا سال ۱۴۰۰، تنها ۱.۵‌میلیارد مترمکعب باقی مانده بود. منابع آب زیرزمینی، تجدیدناپذیرند و باید به عنوان محدودیت در تصمیمات شهرسازی لحاظ شوند. برداشت بیش از ظرفیت مجاز از آبخوان‌ها و عدم توجه به ظرفیت برد آبی، منجر به فرونشست دشت و بحران آب شده است. منابع آب زیرزمینی تجدیدناپذیر هستند و برداشت غیرمحاسبه‌شده آنها مانند مصرف معدن یا نفت، نسل آینده را با کمبود مواجه می‌کند. بررسی‌ها نشان می‌دهد برداشت سالانه از آبخوان تهران-کرج بیش از دو برابر مقدار مجاز بوده است. اگر ظرفیت برد آب به درستی محاسبه می‌شد و بارگذاری جمعیتی محدود به میزان مجاز برداشت از منابع آب می‌شد، امکان جلوگیری از بحران فعلی وجود داشت.

اگر شهرسازان نسبت به اسناد شهرسازی سکوت نمی‌کردند، ظرفیت برد آب مشخص می‌شد و میزان بارگذاری جمعیتی مجاز براساس منابع موجود تعیین می‌شد. ظرفیت برد آبی مجموعه شهری تهران (استان تهران و البرز) حدود ۱۲‌میلیون نفر بوده، درحالی‌که سرشماری سال ۱۳۹۵ نشان می‌دهد جمعیت واقعی این مجموعه ۱۶‌میلیون نفر است؛ یعنی حدود ۴‌میلیون نفر اضافی بر منابع آب فشار وارد کرده‌اند. این اضافه جمعیت بحران منابع آب را تشدید کرده است. این امر نشات گرفته از بی‌تدبیری است، که با سکوت شهرسازان باعث شد تا نظام مصرف آب در تهران از الگوی کشوری پیروی نکند. زیرا در کل کشور سرانه مصرف آب در بخش کشاورزی بین 85 تا 90 درصد و آب شرب 4 تا 6 درصد است، اما در برداشت آب از دشت تهران-کرج ، نزدیک به 53 درصد از آن برای شرب مورد استفاده قرار می‌گیرد و سهم کشاورزی 35درصد است و کمتر از 12درصد برای صنایع مصرف می‌شود. در واقع در دشت تهران، عمده بارگذاری‌ مسکونی بوده به‌طوری که در شهر تهران حدود 45 درصد از مصرف آب شهری برای آب شرب استفاده می‌شود. با ساخت هر واحد مسکونی، امکان مهاجرت برای 3 نفر به تهران فراهم می‌شود. در واقع، در تمام مسیر آبخوان مجموعه شهری تهران، بارگذاری مسکونی صورت گرفته است.

فقر زیست‌پذیری تهران

به گفته ترابی، این تفاوت نشان می‌دهد که سیاست‌های کلان کشور در خصوص مصرف آب شهری قابل تطبیق با شرایط محلی نیست و شهرها باید به‌طور مستقل ظرفیت منابع خود را مدیریت کنند. از سوی دیگر، زیرساخت سبز-آبی شهر نیز به درستی شناسایی نشده است. زیرساخت سبز-آبی شهر، شامل شبکه روددره‌ها، کانال‌ها، فضای سبز و سامانه‌های بازچرخانی آب، ستون فقرات زیست‌پذیری تهران را شکل می‌دهد که باید در طرح‌های توسعه شهری لحاظ شود تا تنوع زیستی، ارزش‌های فرهنگی و ظرفیت بازآفرینی آب شهری حفظ شود.

ستون فقرات زیرساخت سبز-آبی تهران شامل هفت رود‌دره شهر، دارآباد، ولنجک، دربند، درکه، فرحزاد و کن است. این روددره‌ها ریه تنفسی شهر هستند و باید در اسناد بالادستی شناسایی و حفاظت شوند. متاسفانه برخی مناطق با سکونت غیررسمی و بارگذاری مسکونی کنترل‌نشده، این شبکه را تهدید کرده‌اند. زهکشی و کانالیزه کردن روددره‌ها، مدفون کردن بخش‌هایی از آن و کاهش سطح خدمات طبیعی، عملکرد زیست‌محیطی شهر را مختل کرده است.

روددره‌ها باید به عنوان ستون فقرات محیط‌زیست شهر و «بوم‌آشکار» در نظر گرفته شوند، اما اکنون بوم آشکار تهران به دلیل اقدامات غیرمسوولانه شهرسازی وجود ندارد. بوم آشکار بودن شهر، یعنی اتصال فضای سبز و روددره‌ها از داخل شهر به محیط بیرون، در تهران از بین رفته است. سرانه فضای سبز در تهران برای هر شهروند ۱۸مترمربع است که با اقلیم خشک و نیمه‌خشک هماهنگی ندارد. زیرا سرانه آب برای هر شهروند در اقلیم مرطوب 24 مترمربع است. مصرف ۱۸۰‌میلیون مترمکعب آب برای فضای سبز نیز تاثیر قابل‌توجهی در کاهش دما یا افزایش رطوبت ندارد، زیرا ظرفیت سبز در داخل کالبد شهری به تله افتاده و هم‌افزایی ندارند.

علاوه بر این، برنامه‌ریزی شهری دو بعدی انجام می‌شود و به ارتفاع و جریان هوا توجه نمی‌شود. برنامه‌ریزی شهری باید سه‌بعدی باشد و به ارتفاعات و جریان هوا توجه کند.ارتفاع ساختمان‌ها و سیستم‌های زیرساختی، جریان باد و تاثیر آن بر اکوسیستم شهری و تغذیه آبخوان‌ها را مختل کرده است. عدم رعایت نظام ارتفاعی و محدود کردن دره‌ها باعث اختلال در جریان هوا و کاهش دمش طبیعی باد در دشت تهران شده است. سیستم باد در تهران شامل بادهای سینوپتیک شمال غرب به جنوب شرق و بادهای محلی کوهستانی است که جریان طبیعی هوا را شکل می‌دهند و تاثیر مستقیمی بر کیفیت هوای شهری دارند. شهرسازی ناآگاهانه به این ویژگی‌ها توجه نکرده و بسیاری از دره‌ها و جریان‌های طبیعی هوا مسدود شده‌اند.

نظام ارتفاعی و ساخت‌وساز نیز به درستی رعایت نشده است و بسیاری از پروژه‌های شهری مانند برج‌سازی در شمیرانات و تونل‌های مترو، تعادل تغذیه آبخوان‌ها را برهم زده‌اند. زیرساخت‌های زیرسطحی مانند برج‌سازی در شمیرانات با پی گسترده، تونل‌ها و خطوط مترو، باعث اختلال در تغذیه آبخوان‌ها شده‌اند. ساخت‌وساز در مسیر روددره‌ها بدون توجه به نظام آبخوان، تعادل اکولوژیک و منابع آب را به خطر انداخته است و سیستم حمل‌ونقل شهری باید با شرایط جغرافیایی و منابع آب تطبیق داشته باشد. مترو برای دشت تهران مناسب است، اما برای شمیرانات باید از فناوری‌های دیگر استفاده شود. روددره‌ها، ستون فقرات شهر، باید به عنوان ریه‌های تنفسی و مسیرهای بازآفرینی آب شناسایی و حفظ شوند. در تهران، بسیاری از این مسیرها مدفون یا بتن‌ریزی شده‌اند و عملکرد طبیعی آنها مختل شده است. یکی از مؤلفه‌های اصلی زیرساخت سبز-آبی، مدیریت فاضلاب و رواناب شهری است. در تهران، حجم عمده‌ای از آب مصرفی شهری پس از استفاده، به فاضلاب تبدیل می‌شود و بخشی از آن می‌تواند برای بازآفرینی آب شهری به آبخوان‌ها بازگردد. سیستم‌های تصفیه فاضلاب موجود عمدتا متمرکز هستند و بدون هماهنگی با ظرفیت برد آب و زیرساخت سبز-آبی طراحی شده‌اند، بنابراین فرصت بازچرخانی و تغذیه آبخوان‌ها از دست رفته است.

همچنین، سطوح نفوذ‌پذیر خاک، از جمله معابر، پیاده‌روها و فضای سبز، نقش مهمی در جذب و بازچرخانی آب دارند. اما در حال حاضر بیش از ۷۰ درصد سطح شهر تهران نفوذناپذیر شده و تنها ۳۰ درصد از سطح شهر شامل معابر و فضاهای باز است. این وضعیت باعث شده جریان طبیعی رواناب و تغذیه آبخوان‌ها مختل شود و فشار بیشتری بر منابع آب زیرزمینی وارد شود.

مدیریت صحیح زیرساخت سبز-آبی، برنامه‌ریزی سه‌بعدی و توجه به اقلیم، ارتفاع و جریان هوا، می‌تواند زیست‌پذیری شهر را ارتقا دهد و آلام اجتماعی ناشی از محیط شهری نامناسب را کاهش دهد. در واقع، شهرسازی باید توانایی مدیریت منابع آبی، زیرساخت‌های سبز-آبی، جریان هوا و ظرفیت برد جمعیت را داشته باشد تا توسعه شهری پایدار و زیست‌پذیر ایجاد شود. این امر مستلزم آگاهی و تخصص شهرسازان در طراحی و برنامه‌ریزی شهری است تا منابع طبیعی و ظرفیت‌های اکولوژیک در طول زمان حفظ شوند و کیفیت زندگی شهروندان ارتقا یابد.

ارسال نظر

پربازدیدترین‌ها
کارگزاری مفید