ریسکهای یک توافق امنیتی جدید برای آمریکا | ترامپ وفاداری عربستان را خواهد خرید؟
به گزارش اقتصادنیوز، چشمانداز مثبت پیمان امنیتی میان آمریکا و عربستان دوباره در صدر خبرها قرار گرفته است. گزارشها حاکی از آن است که این دو کشور درباره توافقی مشابه پیمان امنیتی اخیر آمریکا با قطر گفتوگو میکنند. این انتظار میرود که اعلام عمومی این پیمان در جریان سفر محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، به کاخ سفید در ۱۸ نوامبر صورت گیرد و از آن با عنوان قطر پلاس یاد شود.
این تحولات نشاندهنده رویکردی نگران کننده است؛ رویکردی که اعطای تضمینهای امنیتی را راهحلی سریع و کمهزینه برای آرامکردن متحدان می داند. واشنگتن با چنین رویکردی تلاش میکند تا منافع متحدان مضطرباش را با منافع آمریکا گره بزند.
پیمان دفاعی میان آمریکا و عربستان اقدامی غیرضروری و پرریسک است که نه تنها اهداف نامشخصی را دنبال میکند، بلکه در تامین آنها نیز چندان موثر نیست. بنابراین، دولت ترامپ باید طرح ناکارآمد دولت بایدن را کنار بگذارد.
اقتصادنیوز: در ماههای اخیر دولت جولانی با درخواستهای آمریکا موافقت و همکاری کرده است؛ از جمله در زمینه یافتن شهروندان آمریکایی مفقودشده و همچنین حذف کامل سلاحهای شیمیایی باقیمانده در سوریه.
عربستان مدتهاست که بهدنبال تعهد امنیتی رسمی آمریکا است
کریستوفر پربل ویل اسمیت در ریسپانسیبلاستیتکرفت نوشتند: تضمین امنیتی که در ۲۹ سپتامبر از سوی رئیسجمهور آمریکا برای قطر صادر شد، از صریحترین تعهدات امنیتی واشنگتن نسبت به یک کشور عربی تاکنون بوده است. واشنگتن در این تعهد اعلام کرد که هرگونه حمله مسلحانه به سرزمین، حاکمیت یا زیرساختهای حیاتی قطر را تهدید علیه صلح و امنیت آمریکا تلقی خواهد کرد.
به گفته مایکل متلر، حقوقدان پیشین وزارت خارجه آمریکا در امور معاهدات، این تعهد با تضمینهای دفاع متقابل به نزدیکترین متحدان آمریکا قابل مقایسه است.
البته توافق با قطر یک پیمان دفاعی متقابل نیست، بلکه تعهدی یکجانبه و فاقد پشتوانه تصویب سناست و مانند هر توافق اجرایی دیگری بهآسانی میتوان آن را لغو کرد.
این توافق با هدف نهاییسازی آتشبس غزه ارائه شد، زیرا قطر تهدید کرده بود پس از حمله آشکار اسرائیل به مذاکرهکنندگان حماس در دوحه، نقش میانجیگر خود را کنار بگذارد.
با این حال، منتقدان هشدار دادند که این اقدام ممکن است به ایجاد روندی خطرناک منجر شود و سایر دولتهای شورای همکاری خلیج فارس را نیز خواهان تعهد مشابه کند. شواهد اخیر نشان میدهند که این پیشبینیها چندان اشتباه نبوده است؛ عربستان مدتهاست که بهدنبال تعهد امنیتی رسمی آمریکا است و در دوران دولت بایدن، تقریبا به آن دست یافته بود. حال که که دوحه بهراحتی آن را بهدست آورده است، ریاض بار دیگر در حال پیگیری موضوع است.
بازگرداندن ریاض به مدار واشنگتن؟
حامیان طرح ارائه تضمین امنیتی به عربستان مزایای متعددی را مطرح میکنند. نخست آنکه مدعیاند آمریکا باید حمایت بیشتری از به ریاض ارائه دهد تا نگرانیها درباره عدم اتکاپذیری واشنگتن کاهش یابد. از طرفی، بیاعتمادی سعودیها هرچند قدیمی، اما پس از عدم واکنش آمریکا به حمله سال ۲۰۱۹ به تأسیسات نفتی بقیقخریص و سپس به حمله اسرائیل به قطر تشدید شد؛ حملهای که واشنگتن در ابتدا قادر یا مایل به جلوگیری از آن نبود.
در همین حال، نگرانی مقامات آمریکایی نسبت به روابط روبهگسترش کشورهای خلیج فارس با چین در حال افزایش است. ترامپ نیز اشاره کرده که بهدلیل حمایت ناکافی واشنگتن، سعودیها در کنار چین ایستادهاند و وعده داده است که آنها را بازخواهد گرداند و همیشه از آنان محافظت خواهد کرد. بنابراین، برخی معتقدند یک توافق دفاعی رسمی برای بازگرداندن ریاض به مدار آمریکا ضروری است.
بهعلاوه، دولت ترامپ نیز مانند دولت بایدن تصور میکند که با دادن وعدههای حمایتی میتواند زمینه را برای عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل و تحقق یک «تفاهم بزرگ» ، فراهم کند. با توجه به نحوه شکلگیری تضمین امنیتی قطر، دولت ترامپ احتمالاً معتقد است که با دادن تعهدی مشابه به ریاض میتواند حمایت آن را در دیگر اولویتهای آمریکا، مانند نقشآفرینی در ثبات پساجنگ در غزه، جلب کند.
حصول تعهد دفاعی ایراداتی بنیادین دارد
استدلال هایی که برای ارائه تعهد رسمی به عربستان آورده می شوند، قابل قبول نیست. تعهدات دفاعی زمانی ارزشمند هستند که بازدارنده تهدیدی مشخص باشند؛ مانند نقش ناتو در برابر اتحاد جماهیر شوروی و پیمان ورشو در اوایل جنگ سرد. اما تهدیدی که بخواهد بازدارندگی عربستان را در بر داشته باشد، در بهترین حالت مبهم و در بدترین حالت مشکلساز است.
برای مثال، توافقی مشابه با توافق قطر ممکن است این انتظار را ایجاد کند که اگر کشوری ،حتی یکی از متحدان آمریکا، حمله هوایی علیه افرادی مظنون به فعالیتهای تروریستی در خاک عربستان انجام دهد، آمریکا باید برای مقابله به مثل وارد عمل شود و پاسخ دهد. اما چه کشوری میخواهد چنین کاری را انجام میدهد؟
بهویژه اکنون که عربستان و ایران در سال ۲۰۲۳ به پیمان صلح رسیدهاند، کمتر میتوان تصور کرد که تهدید خارجی بزرگی علیه عربستان وجود داشته باشد که نیازمند تضمین امنیتی آمریکا باشد.
اما در مورد تهدیدهای داخلی علیه حاکمیت سعودی، سابقه نشان داده است که ریاض خود برای حفظ قدرت، دستبهکار میشود؛ مثلا در جریان خیزشهای بهار عربی در مارس ۲۰۱۱، عربستان نیروهای نظامی خود را به بحرین اعزام کرد تا اعتراضات ضددولتی را سرکوب کند.
بیاعتباری ادعاهای گذشته
ادعاهایی که مبنی بر اهمیت نفت عربستان برای اقتصاد آمریکا مطرح شده بود نیز مدتها پیش بیاعتبار شده است؛ زیرا بازار جهانی نفت پیش از آنکه آمریکا در سال ۲۰۱۸ به صادرکننده خالص انرژی تبدیل شود، نسبت به شوکهای عرضه بسیار مقاومتر شده بود.
اگر شوک عرضه رخ دهد، تنها تأثیر آن افزایش موقت قیمتهاست؛ موضوعی که قطعا ارزش توسل به جنگ را ندارد.
در مجموع، هیچ تهدید مستقیمی علیه آمریکا وجود ندارد که دادن تعهد امنیتی به عربستان را توجیه کند. همچنین مزیتهای چنین توافقی نه با منافع اساسی آمریکا ارتباطی دارد و نه احتمال تحقق دارد.
پیمان دفاعی فاقد اعتبار است
تردیدهایی که سالها نسبت به پایبندی آمریکا وجود داشتهاند را نمیتوان با وعدههای سیاسی از بین برد. این تردیدها انعکاس واقعیتی ساده هستند: از آنجایی که امنیت عربستان یک منفعت حیاتی برای آمریکا محسوب نمیشود، وعده دفاع از آن نیز فاقد اعتبار است.
توافق میان ترامپ و محمد بن سلمان نیز این واقعیت را تغییر نخواهد داد.
با این حال، آمریکا برای همکاری با عربستان نیازی به اطمینانبخشی ندارد، چرا که اکنون منافع کلان دو کشور تا حد زیادی همسو است. در کوتاهمدت، هر دو طرف خواهان پایان دائمی جنگ غزه و کاهش تنشهای منطقهای هستند. عربستان همچنین در موضوعاتی مانند امنیت انرژی، مقابله با تروریسم و جلوگیری از ظهور یک هژمون منطقهای با آمریکا منافع مشترک دارد.
توافق اخیر عربستان با پاکستان نیز در صورت رویکرد صحیح واشنگتن، زمینهای امیدوارکننده را ایجاد میکند.
اغراق درباره خطر نفوذ چین
نفوذ چین در منطقه خلیج فارس تهدید چندانی برای آمریکا ایجاد نمیکند. حضور پکن در خاورمیانه بیشتر ناشی از منافع اقتصادی است، نه تمایل به تسلط ژئوپلیتیک بر منطقه.
همزمان، تعهدات امنیتی با آمریکا نیز روابط ریاض با چین را کمرنگ نخواهد کرد؛ چرا که پکن در برنامههای عربستان برای تنوعبخشی اقتصادی و ارتقای جایگاه بینالمللی نقشی کلیدی دارد.
در واقع تلاش برای پیشنهادات بیشتر و جذابتر نسبت به چین از طریق دادن امتیازات امنیتی، اقدامی پرهزینه و بیثمر خواهد بود. گزارش والاستریت ژورنال نشان میدهد که بنسلمان اذعان کرده که از رقابت میان قدرتهای بزرگ ، به عنوان ابزاری در جهت رسیدن به منافع خود بهره میگیرد تا امتیاز بیشتری از هردوی آنها بگیرد؛ موضوعی که باید آمریکا را محتاطتر سازد، نه سخاوتمندتر.
ریاض خواستار تشکیل دولت فلسطینی است
نکته دیگر اینکه عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل هرچند به ظاهر مطلوب است اما بیشتر دستاوردی نمادین دارد.
عادیسازی رابطه اسرائیل و عربستان قطعا ارزش تعهد به دفاع از عربستان را ندارد، آن هم در شرایطی که ریاض خواستار پیشرفت معنادار در مسیر تشکیل دولت فلسطین است؛ امری که در کوتاهمدت بعید بهنظر میرسد.
تعهد امنیتی یا بهانه برای دخالت در امور دیگر کشورها؟
توافق امنیتی با عربستان نهتنها مزایای اندکی دارد، بلکه پیامدهای پرخطری را نیز در پی خواهد داشت. چنین تعهدی پیامدهایی اخلاقی و همچنین گرفتارشدن آمریکا در رفتارهای بیمحابای سعودیها را به دنبال داشته باشد.
نمونه آن مداخله فاجعهبار ریاض در امور یمن است. حمایت گسترده آمریکا، سعودیها را به دخالت ویرانگر در یمن تشویق کرد؛ جنگی که هفت سال ادامه داشت و نزدیک به ۴۰۰ هزار کشته برجای گذاشت، از جمله نزدیک به ۲۰ هزار غیرنظامی که در حملات هوایی جان دادند. اما زمانی که آمریکا در برابر حمله به تأسیسات بقیقخریص واکنشی نشان نداد، ریاض دریافت که نمیتواند بر حمایت بیقید و شرط واشنگتن تکیه کند و ناگزیر بهدنبال خروج از بحران یمن رفت.
بنابراین، حتی تعهدی کمرنگتر یا نمادین هم خطرآفرین است.
چنین سندی درصورت حمله به عربستان، بهانهای را در اختیار طرفداران مداخله آمریکا در امور دیگر کشورها قرار میدهد؛ حتی زمانی که منافع حیاتی آمریکا توجیهکننده این دخالتها نباشد. شباهت زبانی تعهد قطر به «ماده ۵ ناتو»، انتظارات غیرواقعی را به وجود آورده است.
همچنین، هرگونه توافق رسمی این پیام را به ریاض و همسایگان آن خواهد داد که همچنان میتوانند به آمریکا تکیه کنند، بیآنکه مسئولیت امنیت خود را برعهده گیرند.
زمان بازتنظیم سیاستها در خاورمیانه فرا رسیده است
در پایان میتوان نتیجه گرفت که آمریکا با دادن تعهدات امنیتی بیشتر به دیگر کشورها، نه تنها سودی نخواهد برد، بلکه از ضرورت بازتنظیم سیاستهای مخرب خود در خاورمیانه نیز فاصله میگیرد.
ارسال نظر